کارشناس کنترل پروژه به مدیر بخش امنیت زنگ میزند، “سلام…به من گفتند که در مورد امنیت سیستم های فناوری اطلاعات بانک، اعم از نرم افزار و سخت افزار کمی اطلاعات بگیرم، تا در سند فناوری اطلاعات سازمان وراد کنیم”
مدیر بخش امنیت: “ببخشید من به شما نمی تونم اطلاعات بدم، سرمون هم خیلی شلوغ هست، یک نامه رسمی بزنید تا بررسی کنیم …”
بعد از نامه رسمی، کمترین حد ممکن اطلاعات به قسمت مربوطه داده شد. قسمت امنیت هم سعی می کند از کانالهای غیر متعارف و دور زدن وارد داستان شود و … .
این داستان، یک داستان عادی در سازمانها و شرکتها و حتی استارتاپهایی است که در حال بزرگ شدن هستند. به این عارضه، فرهنگ یا ذهنیت سیلو گفته می شود. در ساختار سازمانی، بخش های مختلف بر اساس عملکرد یا ماموریت از هم جدا می شوند، مثلا بخش انبار، IT، امنیت و … . سوال ساده برای تشخیص فرهنگ سیلو:
“آیا گردش اطلاعات در شرکت شما به راحتی انجام می شود؟
آیا همه به راحتی حاضر می شوند فقط برای پیشرفت کار، فرای بخش یا واحد خودشان با دیگر واحدها کار کنند و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند؟”
علت اینکه اسم این فرهنگ را سیلو گذاشته اند این است که همانند سیلوی گندم، یک مخزن اطلاعات کاملا بسته ای ایجاد می شود که هدف آن محفوظ نگه داشتن اطلاعات از دیگران است.
در دهههای گذشته بسیاری از سازمانها، سیستمهای عملیاتی متنوعی در فرهنگ سازمانی سیلویی ساختهاند. بدین معنا که در سطوح مختلف سازمان یا بین دپارتمانها و گروههای مختلف یک سازمان، این ذهنیت وجود دارد که نمیخواهند اطلاعات یا دانش خود را با دیگر بخشهای همان سازمان به اشتراک بگذارند. ذهنیت سیلویی اغلب با ایجاد “جنگهای اطلاعاتی تدافعی” منجر به کاهش کارآیی و رشد بیشتر فرهنگ سیلویی میشود. بنا به دلایلی مانند غرور پوچ و بازی قدرت در سازمان، ذهنیت سیلویی تلاش میکند بخش خاصی از عملکرد یا نیازهای سازمان را برآورده کند و اغلب توجه کمی به دادههای مهم مورد نیاز سازمان دارد.
فقدان توجه به این موضوع شرکت را به محلی تبدیل میکند که اطلاعات اصلی سازمان مانند؛ مشتری، محصول/خدمت، داراییها، فروش و … در سیستمهای مختلف پراکنده میشوند. این امر باعث به وجود آمدن دیدگاههای متعدد و افت کیفیت اطلاعات میگردد، همچنین مانعی برای راهاندازی سیستمهای هوش تجاری و تحلیلی در سازمان است، سیستمهایی که باعث تصمیمگیری بهتر و سریعتر میشوند. به طور خلاصه سازمان بویی از مدیریت دادههای اصلی نبرده است.
امروزه سازمانها از MDM به منظور ایجاد دادههای طلایی کمک میگیرند. MDM با در نظر گرفتن منابع و سلسله مراتب سازمان و ماهیت دادههای اصلی کسبوکار، این دادهها را در یک مخزن اصلی متمرکز میکند. از این طریق دادههای مورد نیاز برای سیستمهای عملیاتی و تحلیلی در سراسر سازمان انتقال مییابد.